یکی از شبهاتی که وهابی ها زیاد مطرح می کنند این است که: اگر خلافت و امامت یک وظیفه الهی و انتصابی بود؛ پس چرا بعد از عثمان امیرمؤمنان علیه السلام از قبول آن خودداری می کرد؟ تا این که نوبت به اصرار رسید و فرمود: دعونی والتمسوا غیری ... وأنا لکم وزیراً خیراً لکم منی امیراً وان ترکتمونی فأنا کاحدکم وأسمعکم وأطوعکم مرا رها کنید و به سراغ دیگری بروید ، وزیر و مشاور بودن من برای شما بهتر از آن است که امیر و زمامدار باشم؟ ...
در ادامه می توانید متن کامل مقاله را دانلود نمایید:
طرح شبهه: اگرچه روایات متعددی در صحاح اهل سنت آمده است که هرکس « فاطمه را اذیت کند، رسول خدا را اذیت کرده است و غضب فاطمه، غضب رسول خدا است » از آن طرف نیز قبول داریم که ابوبکر با فاطمه بر سر فدک اختلاف داشتند و ابوبکر به خاطر روایتی که از پیامبر شنیده بود، فدک را جزء اموال عموم قرار داد و فاطمه از او دلگیر شد؛ اما روایت صحیحی هم داریم که علی نیز فاطمه را اذیت و وی را به غضب آورده است. چنانچه در قضیه خواستگاری علی از دختر ابوجهل، هم فاطمه وهم و هم رسول خدا صلی الله علیه وآله را از کاری که علی کرد، به خشم آمدند.
در ادامه می توانید متن کامل مقاله را دانلود نمایید: